(( در جمع سخنران بهتری باشید ))
سخنرانی
درجمع برای اغلب افراد کار دشواری است. اگرمـی خـواهـیـد انـسـان موفـقی باشید ،
باید برتکنیـکهـای سخنرانی تسلط پیدا نموده و یا حداقل هنگام صـحبـت در یک جمع
احساس راحتی کنید. منظور از یک جمع ، 500 سهامـدار عـصـبـانـی در جـلسـات آخر سال
نیست ، بلکه میتواند از چند فروشنده ، کارمـند و یا چند دوست در جشن تولد نیز
تشکیل شود. سخنرانی در جمع به این معنی است که شما چندین شنونده دارید که در اغلب
اوقات به تـک تـک واژه هـایـی که از زبـان شمـا ادا میشود ، گوش میدهند. به همین
دلیل اشتبـاه نـکـردن شما در حین
صحبت حائز اهمیت است.
- در ادامه به 7 روش ساده جهت بهبود سخنرانی در جمع اشاره شده است.
1.آرام و ریلکس باشید :
بـرخی از افـراد همین که به صحبت کردن در جمع فکر میکنند ، دچار اضطراب و نـاآرامـی شده و هنگامی که در مقام عمل شروع به سخنرانی می کنند ، خشکشان مـی زنــد ، تپش قلبشان شدیدتر میشود ، دستانشان شروع به لرزش میکند و بصورت گسسـتـه و لکنت وار شروع به صحبت می نمایند. موضـوع مـهمی کـه بـاید بخاطر داشته باشید این است که در شرایط مرگ و زندگی قرار نداشته و صرفا" در حال گقـتن چند کلمه حرف حساب ( و یا هر چیزی دیگری که دوست دارید اسمش را بگذارید ) به دیگران هستید. چه دو نفر باشند چه 200 نفر ، باید بـه یـک طریق صحبت کنید به این صورت که عصبی نشوید ، روی موضوع مربوطه تمرکز کنید و کار را به اتمام برسانید.
2- موضوع مورد بحث را بشناسید :
معمولا ما زمانی دچار اضطراب و نا آرامی می شــویم که کـاری کـه در مورد آن تبحر و شناختی نداریم ، مجبور به انجامش می گردیم. افـراد انـدکی دارای تبحـر کامـل در زمینه سخنـرانی در جمع می باشنـد امـا اغلب می توانند بـه صورت داشتن آمادگـی منـاسـب ، از عهده آن بخوبی برآیند. کلید این آمادگی آشنا بودن و شناختـن دقیق به صورت مـوضـوع مــورد صحبت می باشد .
اگر شما یـک مدیـراجـرایـی در شـرکت تـولید نوشابه بوده و قصد سخنرانی در مورد بازار رقابتی را دارید ، باید از همه ی ریزه کاریها و جزئیات شرکتهای دیگر تولید نوشابه همـانـنـد شرکت خود آگاه باشید. زمانی را برای نت بـرداری و خـلاصـه سـازی ایـده هـای خـود در قالب نوشتارهای کوچک اختصاص دهید. مرحله بعدی کار این است که آن قالبهای کوچک را بخاطر سپرده و هنگام سخنرانی آنها را بسـط و گسترش دهید. اگر جلسـه پرسش و پاسخ در میـان است ، سـعـی کنـیـد سـؤالات احتمالی و پاسخهای آنها را از قبل مهیا و آماده نمایید .
3- مخاطبین خود را بشناسید :
اگر در مقابل مدیران ارشد یک شرکت در مورد راه کارهای تجاری صحبت می کنید، بایـد نسبت به زمانیکه برای یک عده دانشجو که ترم اول اقتصاد را می گذرانند، روش بسیـار متفاوتی را در پیش بگیرید . باید میزان سطح معلومات مخاطبین خود را سنجیده و مطابق با آن صحبت کنید. به هر حال آنها آماده اند تا سخنان شما را بشنوند بنابراین گفته های شما باید برایشان قابل فهم باشد.
4- با محل سخنرانی آشنا شوید :
این
یک نکته فراموش شده است ، امـا شـمـا بـایـد بـا مـحلـی کـه قـراراسـت در آنــجا
به سخنرانی بپردازید ، آشنا شوید. لازم است پیشاپیش به آنجا رفته و با امکـانات و
محیط آن آشنا گردید. سپس روی مسائل دیداری سخنرانی خود کار کنید تا مطـمـئـن
شــویـد مطابق با آنچه که در نظر گرفته اید باشد. وارد شـدنبـهیـکسـالـن 20000
هـزارنـفـری نسبت به وارد شدن به یک کلاس درس 30 نفره نیاز به تمهیدات بسیار
بیشتری دارد.
یک روش خوب این است که در صندلیهای مختلفی که قرار است حاظران بنشینند، قرار
بگیرید تا چشم انداز مناسبتری از محل برگزاری بدست آورده و بتوانید با همه شنودگان
به یک نسبت ارتباط برقرار کنید نه فقط با چند نفری که در ردیف جلو نشسته اند.
5- موفقیت را مجسم کنید :
اغلب افراد به این دلیل در سـخنـرانـی شـکست میخورند که تصور میکنند صحبتهایشان اشـتباه و بـی معنی است. آنچه که در ذهن می پرورانید ، همان نیز اتفاق خواهد افتاد. اگر خودتان را یک نادان تصور کنید ، همان نیز خواهید شد. فکر عجز و ناتوانی را در خودتان قبل از شـروع صـحبـت نـابـودکنـید. سعی کنید پیش از سخنرانی مطالب را در ذهن خود مـرور نـمـایید. چگونگی بیان موفقیت آمیز موضوعات و نیز حرکات خود را مـجسـم نـمایـیـد. تا رسیدن به مرحله یک ایراد یک سخرانی کامل این اعـمـال را تـکـرارکـنـیـد. بـعـد از آن تـنـهاکـاری کـه لازم اسـت انجام دهید ، عملی کردن تجسمات خود خواهد بود.
6-کار نیکو کردن از پر کردن است :
مایکل جردن هم ممکن است وقتی برای اولین بار با توپ بسکتبال آشنا شد، 10 پرتاب اولش را در گل نکرد، اما باسخت کوشی و تمرینات بسیار، بـه بـهـتـریـن بسکتبالیست دنیا مبدل شد. نکته این است که اگر بخواهید سخنران بهتری شوید باید تمرین کنید. بصورت داوطلبانه هنگـام اوقـات بـیـکاری جـلوی دوسـتـانـتان قرار گرفته و به جلوی جمع ایستادن عادت کنید. بتدریج سعی کنید به تعداد نفراتی که در مقابلشان قرار گرفته اید بیفزایید و از افراد قویتر اسـتفـاده نـمایـید. ایده ی ایـنکار این است که در شرایط غیر واقعی که اهمیتی ندارد ، متوجه اشتباهات و نقاط ضعف خود شوید. به این ترتیب هنگامیکه روز موعود فرا میرسد با اعتماد بنفسی کامل در مقابل جمع قرار گرفته و همـه چـیـز بـه خوبی پیش خواهد رفت.
7- روی پیغام تمرکز کنید :
هنگام سـخنـرانی در یـک جـمـع زیـاد به حاضرین فکر نکنید. به پیغام و نکاتی که باید بـه دیگران منتقل کنید تمرکز نمایید. در نهایت دلیل قرار گرفتـن شمـا پـشـت میـکروفـن ایـن است که مطلب مورد نظر خود را به شنـوندگـان بـفـهـمـانـید. به این ترتیب دیری نخواهد پایید که دیگر احساس ناآرامی و اضطراب نکرده و راحت تر تـوانـسـت بـا مـخاطبـیـن خود برای بحث و گفتگو ارتباط برقرار نمایید.
-کلید طلایی در دست رهبران بزرگ :
این مطلب، برگرفته از کتاب: ده راز رهبران موفق تالیف: دکتر دونابروکز و دکتر لینبروکز ، ترجمه حسین معارف وند از انتشارات نسل نواندیش است. کتاب مذکور راهکارها، مهارتها و دانشی را که مدیران در همه سطوح برای کسب موفقیت به آن نیاز دارند، در 10 سرفصل و 340 صفحه ارائه کرده است . نویسندهاین مطلب، کوشیده است نکات برجستهای را خلاصه وار و کلیدی از کتاب استخراج کندکه بخشهایی از آن را در ادامه میخوانید:
1- مدیران باید سختکوش ، پایبند به اصول اخلاقی ، مقررات اداری و ارزشها باشند .
2- حفظ احترام کارکنان در همه سطوح سازمانی ، ویژگی اصلی مدیران موفق است.
3- رهبران باید بر نکات ظریف تمرکز کنند : کارکنان ، ارزشها ، شخصیت ، تعهد نکاتی هستند که در کسب و کار مهم محسوب میشوند. این نکات ظریف مسائلی هستند که رهبران واقعیپیش از هر چیز و همیشه به آنها توجه دارند. به همین دلیل است که رهبری نه علم ، که هنر است .
4- مدیران باید افراد باهوش و اهل کارگروهی باشند .
5- مدیران باید افراد را بر اساس مهارتها ، میزان تناسب و همراستایی آنها با تیم ، انتخاب و به عنوان رهبر تیم ، همواره تمرکز همه اعضا را به هدف معطوف کنند .
6- متفکرانیرویاپرداز در جمع کارکنان خود داشته باشند .
7- نوآور باشند .
8- توانایی تصمیم گیری در موقعیت بی ثباتی و حتی هرج و مرج را داشته باشند و بتوانند راه حل منطقی پیشنهاد کنند .
9- دارای پیشینههای متفاوت ، دیدگاهها ، مهارتها ، شایستگی ها و اطلاعات گوناگون باشند .
10- به تغییرات با توسعه و تمرین مهارتهای لازم عادت داشته باشند .
11- اهل دل به دریا زدن باشند .
12- تغییرات را بپذیرند و به آنها شتاب دهند .
13- انگیزه بخش ، به دیگران باشند.
14- باید شهامت به چالش کشید نوضعیت موجود را داشته باشند.
15- یادگیری مداوم ، طلایی ترین کلید رهبران موفق است .
16- پرسشهای سخت مطرح کنند و باعث شوند دیگران به شیوهای متفاوت و خلاف معمول ، فکر کنند.
17- به سرعت و به درستی خود را با شرایط تطبیق دهند .
18- بدون از دست دادن تمرکز خود یا منحرف شدن از مسیر فکر کنند ، تجزیه و تحلیل کنند ، مشکلات را پیش بینی کنند و واکنش نشان دهند .
19- در صورت انحراف از مسیر ، به سرعت به شرایط اولیه برگردند .
20- قدرت گذشتن از فناوری ای را که سالها به آن عادت کرده اند ، داشته باشند .
21- از میان انبوه اطلاعات به مسیر خود ادامه دهند .
22- از میان گزینه های مختلف ، بهترین ها را انتخاب کنند .
23- بدون اینکه به افرادی قابل پیش بینی تبدیل شوند ، از خود سرعت عمل نشان دهند .
24- شرکت در جلسات متعدد، هفتهها دور بودن از خانواده ، رشد فزایندهفضایکاری، ایجابمی کند تا مدیران راه
حل
هوشمندانه ای برای استفاده از امکانات مجازی به عنوان مکملی برای جلسات استفاده
کنند تا هزینه های سازمان
کاهش یابد و رضایت کارکنان نیز تامین شود .
25- برای برتری بر رقیبان به جای آنکه به تجربه خویش تکیه کنند به ویژگیهای ناملموس، شهامت ، اعتماد به نفس ، قدرت متقاعد کردن دیگران ، منطق و غریزه تکیه کنند .
26- رهبران باید بررسی کنند که چگونه میتوانند فضای تبادل دانش را در سازمانشان ایجاد و تقویت کنند.
27- به اعضایتیم خود اعتبار ببخشند و همه چیز را به حساب خود نگذارند.
28- اختیارات را به وضوح واگذار کنند .
29- باید از اتاق خود خارج شوند ، با دیگران صحبت کنند ، وظائف خود را انجام دهند و فرصتهایی برای یادگیری فراهم آورند .
30- باید بدانند که اندیشه های بیش از اندازه افراطی هیچگاه با استقبال اعضای تیم روبه رو نخواهد شد.
31- با شکست کنار بیایند .
32- به کارمندانشان حق بدهند که در محیطهای به شدت بی ثابت امروزی گاهی هم شکست بخورند . اگر چه شکست دائمی پذیرفتنی نیست.
33- باید احساسات کارکنان را درک کنند و اعتمادشان را ارج نهند .
34- از اضطرابها ، شایعه ها و ترسها آگاهند و چالشها ، مشکلات و آشفتگی ها را تشخیص میدهند ، اما این حس خوش بینی را به وجود می آورند که « همهی کارها درست خواهد شد » .
35- علاقه ای حقیقی به سلامت ، رفاه و آسایش کارکنانشان دارند .
36- در زمان تغییرات اساسی به ویژه زمانی که این تغییرات به اخراج بعضی از کارکنان می انجامد ، صریح و صادق هستند.
37- از تشکیل جلسات پشت درهای بسته پرهیز می کنند چرا که کارکنان متوجه می شوند که خبرهایی هست در چنین شرایطی خلاء اطلاعات ایجاد میشود و اگر این خلأ با حقایق پر نشود ، با شایعه پر خواهد شد .
38- باید پنجاه درصد زمان اختصاصی خود را صرف برنامه ریزی ، بیست و پنج درصد را صرف انجام کار و بیست و پنج درصد را صرف ارزیابی کنند.
39- باید با ترسیم خطوط اصلی ، تفکر آزاد را تشویق کنند.
40- به جای گفتن جمله ای نظیر « هدف ما این است که بهترین باشیم » به تغییر راهکار و هدفی خاص بپردازند.
41- رهبران بایدمحیطی را برای کارکنان فراهم آورند تا در رقابتی سالم در سازمان ، فرصت ها ، نوآوری ها و پیشرفتهای آنان را به حداکثر برسانند
42- رهبران باید به دنبال تجربیات چند جانبه ی وسیع باشند ، در بخش های مختلف کاری تجربه بیندوزند و پیش زمینه ی غیرحرفهای وسیعتری برای خود ایجاد کنند.
43- آنها باید بتوانند نظام ارزشی موردنظر خود و ارزشهای موردنظر دیگران را تحلیل کنند.
44- رهبران باید بتوانند از بینظمی نظم بیافرینند و با ترکیبخلاقیت و افکار متنوع ، روابط جدیدیایجاد کنند و به نتایجی قابل قبول دست یابند .
45- آنان باید افرادیپیگیر و به طور ذاتی کنجکاو باشند . باید مطالعات فراوانی داشته باشند و برای افزایش اطلاعات خود از جان و دل تلاش کنند . برای مثال هرمدیراجرایی ارشد معمولیباید روزانه چهار تا پنج روزنامه و نشریه رامطالعه کند .
46- آنان غرور خود را مهار می کنند و البته این به معنای لگدمال کردن اعتماد به نفسشان نیست .
47- آنان ممکن است درون گرا یا برون گرا باشند اما در هر دو حالت انسانهایی شاد و سرزنده هستند .
48- اگر چه ممکن است یک تنه باعث پیروزی تیم خود شده باشند ، اما همیشه چنین جمله ای برزبان دارند « خوب یاران من بازی فوق العاده ای به نمایش گذاشتند » ( جمله معروف وینگرتزکی ، اسطوره های که همیشه در مصاحبه هایش بیان می کرد) .
49- رهبران سعیمیکنندکارکنانشان را بشناسند و کاری کنند که کارکنانشان بدانند به آنان توجه دارند ، آنان گوش می دهند ، احساس همدردی می کنند و از دیدگاههای مختلف استقبال و حمایتمی کنند .
50- رهبران باید بدانند که شبکه های غیررسمی تا چه اندازه قدرتمند هستند این شبکه ها منبعی انسانی هستندکه می توانند نیاز رهبران را برآورده سازند و محیطی مساعد برای تبادل اطلاعات میان اعضا را فراهم آورند . مدیران باید مشتاق شرکت در این جلسات باشند . برای مثال آنان می توانند چنین فرصتهایی را هنگام صرف ناهار غیررسمی برای خود فراهم کنند .
- تکنیک های دعوت -
1- نمونه متن دعوت تلفنی :
(الف) اشاره به ضیق وقت: می بخشید ، الان وقت زیادی ندارم ؛ ولی زنگ زدم بگم که ....
(ب) تعریف یا تحسین در صورت لزوم : « من همیشه شما / تو را به عنوان آدمی ......قبول داشته ام .»
(پ) افشا کردن : «نمی دانم می دانستی یا نه ؛ من همین جا به کار خوب و رو به رشدی مشغولم»
(ت) ضربه آخر : « راستش نمی دانم واجد شرایط این کار باشی یا نه و یا اینکه بتوانیم با هم کار کنیم یا نه ، اما فکر می کنم بهتر است همدیگر را ببینیم و مزایای کار را بدانی ؛ آن وقت می توانیم تصمیم بگیریم . هیچ تضمینی نمیدم ، ولی بهتره با هم صحبت کنیم .»
(ج) خاتمه : « من ساعت .....و.... وقتم آزاده ؛ کدام به برنامه تو می خورد ؟»
(چ) بهانه ها : اصلاً این کار چی هست ؟ ببین ، مطمئنم سئوالات زیادی خواهی داشت ؛ من امروز فقط زنگ زدم ببینم آیا وقت داری بیایی راجع به آن صحبت کنیم و اطلاعات بیشتری بگیری ( در اینجا قرار را تعیین کنید). اگر اصرار کرد ، می توانید بگویید : « ببین .... انگار کسی که می خواستم تو نیستی ؛ بهتر است فعلاً قضیه رو فراموش کنیم . من خودم یکی دو هفته دیگه ، اگر هنوز هم کسی را لازم داشته باشم ، باهات تماس می گیرم .» «ببین ........ موافقی یک سری مطالب برایت بفرستم و بعد از اینکه مطالعه شان کردی تماس بگیریم و قراری را قطعی کنیم ؟ البته اگر تا آن موقع کارم راه نیافتاده باشه ، ممکنه بگه سرم شلوغه ، شما بگید: « می فهمم چه میگی ....، اما این کار در حقیقت مناسب کسانی است که سرشان شلوغ است . ما در کارمان مفهمومی داریم به اسم اهرم زمان ، که هر چه جلوتر می رویم ، در وقتمان بیشتر صرفه جویی می شود .» یا بگویید : « اتفاقاً من هم اطلاع داشتم که سرت شلوغ است . ما در کارمان از مفهومی به اسم اهرم زمان استفاده می کنیم که اتفاقاً باعث می شود که این کار برای افراد پر مشغله مناسب باشد .»این کاری که می گویی ، فروش مستقیم / بازاریابی چندلایه ای یا نتورکمارکتینگ است ؟« این کار فروش مستقیم است ؛ ما سیستم منحصر به فردی داریم که بهتر است قبل از اینکه تصمیمی بگیری راجع به آن فکر کنی .»
- دعوت شماره (1)
« سلام ......، من ...... هستم . خونواده چطوره ؟ ...... گوش کن من وقت زیادی واسه صحبت ندارم ؛ زنگ زدم مطالبی رو بهت بگم . راستش واسه کسب درآمد ایدۀ جالبی به ذهنم رسیده ، اگه پولش خوب باشه و به برنامه ات بخوره ، حاضری همکاری کنی ؟» پراسپکت می گوید : « شاید . حالا می شه بیشتر توضیح بدی ؟»« البته که میشه یه
قرار بذاریم و راجع بهش صحبت کنیم . فلان روز / شب وقتت چطوره ؟ ...... خیلی خب ، ...... می بینمت . فعلاً خدا حافظ !»
- دعوت شماره (2) - (قرار ملاقات به همراه
بالادستی تان )
« سلام ....... حالت چطوره ؟ ...... هستم . راستش یکی از دوستام به یه کار خونگی و پاره وقت مشغوله که حسابی هم کارش گرفته . تو این هفته فلان روز میاد اینجا ..... درآمد و مزایای نسبتاً خوبی داره و من از این کار خوشم اومده . دوستم دنبال چند نفر آدم مناسب این کار می گشت ؛ من هم یاد تو افتادم . چطور همدیگه رو ببینیم و ..... البته هیچ قولی بهت نمی دم ؛ فقط همدیگه رو ببینیم .»
- دعوت شماره (3)
« سلام ...... هستم . چطوری؟ ...... گوش کن ، نمیدونم آخرین باری که با هم صحبت کردیم بهت گفتم که یه کار خونه گی دارم یا نه ......... شرکت حسابی داره فعالیت می کنه یکی از همکارام فلان روز میادخونۀ ی ما کارش هم خیلی گرفته . چون کار خوب پیش می ره ، دنبال یکی دو نفر آدم مناسب برای همکاری می گردیم . ببینم ، دوست داری یه درآمد اضافه داشته باشی یا از کار فعلی ات راضی هستی؟ راستش رو بخوای ، مطمئن نیستم واجـد شرا یط این کار باشی یا نه ؛ حتی نمیدونم آیا می تونیم با هم کار کنیم یا نه ؛ ولی خوشحال می شم بشینیم و راجع بهش با هم صحبت کنیم ببینیم چی می شه .»
- دعوت شماره (4)
( امانت گذاشتن نوار کاست ، نوار ویدئو ، سی دی یا کتاب نزد پراسپکت ) « سلام ...... هستم ..... امشب خونه ای؟ می خواستم یه چیزی برات بیارم .(چی هست ؟) حالا می ارم می بینی .» وقتی به خانه او می روید : می خوام این نوار رو گوش کنی / این فیلم رو ببینی / این کتاب رو بخونی . دربارۀ ی یه کار خوبه . پولش بد نیست ؛ دوست داشتم به تو هم بگم . فردا میام ازت می گیرمش .» بعداً برای دعوت و قرار ملاقات تماس بگیرید : « ما این هفته با دوستامون یکی – دوجلسه داریم که راجع به نواری / فیلمی / کتابی که بهت امانت دادم صحبت می کنیم . دوست دارم تو و همسرت هم توی یکی از این جلسات باشی . کدوم روز برات بهتره ، ......یا ...... ؟»
- بهانه هایی که افراد ممکن است بیاورند :
چه لزومی دارد همسرم هم بیاد ؟ « طبیعتاً شما بدون حضور / مشورت با همسرتان تصمیم کاری نمی گیرید .» وقت نکردم مطالب را بخوانم / نوار را گوش بدم / سی دی را ببینم . « عیبی نداره ، یه قرار دیگه میذاریم . از الان تا اون موقع وقت زیادی داری نگاهی بهش بندازی . چطوره ؟ - هر بهانه دیگر- « بحث یه کاریه که درآمد خوبی داره و
قصد من فقط این بو دکه این مسأله رو با تو درمیون بذارم . اگه علاقه مند باشی ، کهچه بهتر ..... اگر هم نه ، مشکلی نیست . خب ، نظرت چیه ؟ البته قبل از اینکه جواب بدی، توصیه می کنم اطلاعات بیشتری کسب کنی .»
2- نمونه متن دعوت از طریق E- mai
من اخیراًٌ با کار فوق العاده ای آشنا شدم که رفته رفته در دنیا گسترش پیدا میکند. نمی دانم آیا این کار مناسب تو / شما هست یا نه ؛ با این حال تصور می کنم که ارزش داشته باشه که نگاهی به آن بندازید ، در زیر برخی جزئیات راجع به این کار نوشته ام :
1- این کار یکی از بهترین شیوه های تجارت در دنیاست و سرتاسر دنیا میلیونها نفر از طریق آن به موفقیت دست یافته اند.
2- این کار یک کار خانگی است که می توانی / می توانید در خانه و به صورت پاره وقت انجامش دهی / دهید.
3- پتانسیل درآمد این کار فوق العاده است و مطمئنم بسیاری از ما را هیجان زده خواهد کرد .
4- در این حرفه ، اگر کسی خوب کار کند ، می تواند به درآمدی انفعالی و همیشگی برای خود و خانواده اش برسد.
5- ما با شرکتی همکاری می کنیم که به لحاظ مالی قدرتمند و همچنین بسیار معتبر است.
6- محصولات این شرکت دارای کیفیتی عالی و مورد نیاز همه است .
7- سیستم حمایتی در این تجارت عالی ست و اگر درست پیروی شود ، ضامن موفقیت افراد است.
8- این کار نیازمند هیچ گونه سابقه یا تجربه قبلی نیست ، زیرا افراد در ابتدای کار آموزش می بینند .
9- نام شرکت ............. است و شرکت در .............. واقع شده است .
10- برای همکاری به چند نفر نیروی مناسب نیاز دارد . برای کسب اطلاعات بیشتر لطفاً از سایت زیر ..... دیدن فرمایید .
- با سه چهار نفر از همکارن جدیدتان دور هم بشنید و با پارسپکتتان تلفنی قرار بگذارید و از شنیدن «بله»ها و «نه» های فراوان سرخوش باشید . این کار شما دوستانتان را پخته و با تجربه می سازد و ترس شما از «نه» شنیدن را می ریزد . می توانید این کار را هفتگی انجام دهید .
با
تمام این اوصاف ، تمامی تکنیک های یاد شده ، مادامی که اقدام لازم را برای زنگ زدن
به پراسپکت هایتان به عمل نیاورید و دعوتشان نکنید ، بی استفاده خواهند بود . به
نظر من ، مشکل اکثر نتورکرهای تازه کار ، ترس از تلفن کردن برای دعوت است . یکی از
نتورکرهای موفق شخصاً به خود من گفت : هر وقت قبض تلفنم زیاد سنگین نباشد ، در آن
ماه کم کاری کرده ام !آشناهای ما در واقع «سرمایه » های ما در این کارند . حالا
اختیار با خود ماست که آنها را به مشتریانی فعال و مجموعه ساز تبدیل کنیم و یا
آنکه تعلّل کنیم تا شخص دیگری این کار را انجام دهد.
نوشتن لیست افراد و دعوت از آنها نخستین و در عین حال مهمترین گام در ساختن یک
مجموعۀ موفق در نتورک مارکتینگ است . بدون نوشتن لیست پراسپکتها و دعوت اصولی از
آنها هیچ گاه موفق به ساخت یک مجموعۀ بزرگ نخواهید شد. همه چیز با اولین پراسپکت
شروع می شود . بنابراین ، اگر تا به امروز تماسی نگرفته اید ، همین حالا گوشی را
بردارید و کار را شروع کنید .
رهبران
بزرگ اشتباهاتشان را می پذیرند
یکی از مهمترین خصوصیات یک رهبر توانایی پذیرش اشتباهاتشاست.ازآنجا که رهبران با
مشکلات و چالشهای بسیارزیادی روبه روهستند و در جایگاهی هستند که میتوانندتصمیمات
بیشماری بگیرند (یا از برخی تصمیمات پرهیز کنند)، گاهی ممکن است مسائل خوب پیش
نرود. نشانه یک رهبر بزرگ این نیست که از بروز اشتباهات جلوگیری کند، این است که
وقتی مرتکب اشتباهی می شود، از آن درس بگیرد.
به
همین دلیل است که پرزیدنت بوش یا نمی توانست یا نمی خواست که اشتباهاتی که در
دولتش انجام داده بود را بپذیرد. اولین بار که درمورد اشتباهاتش در در نظر عموم از
او پرس و جو شد، در اولین جلسه کنفرانس مطبوعاتی او بود. پرزیدنت بوش در پاسخ مردد
بود و بعد گفت که بهتر می دانسته که آن سوال را از قبل به او می دادند. حرفش را
کمی بیشتر طول می دهد و اضافه می کند که مطمئن است که می تواند یک اشتباه را
بپذیرد اما برایش سخت است که این کار را در روز روشن و جلوی انظار انجام دهد. این
سوال باز هم توسط یک شهروند از پرزیدنت پرسیده شد و او باز هم نتوانست حتی یکی از
اشتباهات خود را جلوی جمع مطرح کند.
مشکل اینجا مبارزه های انتخاباتی ریاست جمهوری نیست. این دیگر تمام شده، مشکل بحث
رهبری است و اینکه چطور افرادیکه قدرت دستشان است اشتباهات و خطاهایشان را مطرح می
کنند و چطور از آنها درس می گیرند. مسئله این است که یک رهبر چطور می تواند از یک
اشتباه بعنوان فرصتی برای نشان دادن آسیب پذیری و در عین حال قدرت خود استفاده
کند.
کنایه ای که اینجا پنهان است این است که خیلی از رهبران پذیرفتن اشتباهاتشان را
نشانه صعف می دادند. اما در بسیاری از موارد عکس این صادق است. پذیرفتن
اشتباهاتمان به ما برای تقویت روابطمان با همکاران در محیط کار و سایر سهامداران
کمک میکند. براسای گفته های مایکزیزوفسکی، استاد بسکتبال دانشگاه و نویسنده کتاب “Leading with the Heart”، وقتی یک رهبر اشتباهی مرتکب می شود و
آن را نمی پذیرد، به نظر دیگران متکبر و غیرقابل اعتماد می آید. و هیچ رهبری نمی
خواهد غیرقابل اعتماد به نظر برسد.
به همین دلیل است که زیزوفسکی و سایر رهبران خیلی راحت اشتباهاتشان را می پذیرند. آنها می فهمند که اگر به این کار تمایلی نداشته باشید باید
هزینه گزافی برای آن پرداخت کنی. آنطور که فکر می کنید کار سختی نیست. پذیرفتن
اشتباهاتتان نشان می دهد که شما به روابطی که ایجاد کرده اید باور دارید. اطرافیان
شما باید بدانند که شما هم انسان هستید. آنها باید بدانند که شما به آنها و به
رهبری خودتان اعتماد دارید که بگویید، "معذرت می خواهم. من نتوانستم اینکار
را خوب انجام دهم. خودم مسئولیت آن را قبول می کنم."
یا برعکس این بگوید، "میدانم که مشکلات زیادی به خاطر اینکه نتوانستیم به هدف
فلان دست پیدا کنیم ایجاد شده است اما من به عنوان رهبر تیم این مسئولیت را قبول
می کنم و ما بعنوان یک گروه می توانیم همه چیز را دوباره درست کنیم. حالا جیم تو
فکر میکنی برای بهبود مشکلاتی که ایجاد کرده ایم چه کار می توانیم بکنیم؟"
آنچه در هر دو این گفته ها ثابت است قبول مسئولیت است. آنچه متغیر است این است که
برای ادامه راه خودتان گروه را هدایت کنید یا از افراد گروه کمک بگیرید.
چه چیز اینگونه ارتباط سخت است؟ آیا باید روی چیزی ریسک کنید؟ مطمئناً اما زمانی
با ریسک بزرگتری روبه می شوید که بفهمید همه اطرافیانتان، چه داخل و چه خارج
سازمان، تصور کنند که شما باید برای آن اشتباه خاص قبول مسئولیت کنید. پس از
خودتان بپرسید، "آیا من مشکلات و اشتباهات کاریم را قبول می کنم؟" و اگر
اینطور نیست قبل ازاینکه دیر شود از همین امروز شروع کنید. آنوقت ببینید که
اطرافیانتان چه واکنشی به این اقدام شما خواهند داشت.
اما اگر رهبری هیچوقت اشتباهاتش را قبول نکند چه؟
آیا رهبران باید اشتباهاتشان را بپذیرند؟
یک مکتب فکری وجود دارد که می گوید رهبران نباید اشتباه خود را قبول کنند. دلیل آن
احتمالاً این است که بااینکار آنها اعتبار و قدرت خود را از دست می دهند. خیلی وقت
ها می بینید که در سیاست وضع به همین منوال است. خیلی از رهبران سیاسی به بهانه
های مختلف از قبول اشتباهشان سر باز می زنند یا خیلی راحت کاری که کرده اند را
انکار می کنند.
مطمئناً رهبری که در روز اشتباهات مختلفی را مرتکب می شود مشکل عمده ای دارد اما
این ربطی به قبول اشتباهات ندارد، مربوط به سطح توانایی و قضاوت آنهاست.
واقعیت این است که رهبران باید بتوانند اشتباهاتشان را جلوی پیروانشان قبول کنند.
درواقع، این کار اعتماد و وفاداری به آنها را افزایش می دهد. از این مهمتر، با
قبول اشتباهات، کارمندانتان یاد می گیرند که شما در صداقت، رک بودن، و مسئولیت
پذیری جدی هستید و این مسئله برای ایجاد اعتماد و وفاداری اهمیت بسیار زیادی دارد.
بررسی این نکته یک دقیقه بیشتر وقت نمی برد. خودتان را در جایگاه یک کارمند معمولی
قرار دهید. رئیس شما اشتباه بسیار بزرگی مرتکب می شود طوری که برای همه آشکار می
شود که او مرتکب این اشتباه شده است. اگر رئیستاناشتباهش را قبول نکرده و مسئولیت
آن را نپذیرد، به نظر شما چگونه رهبری است؟ صادق؟ قابل اعتماد؟ به هیچ وجه.
این را با موقعیتی مقایسه کنید که رئیس اشتباه خود را می پذیرد. بااینکه اشتباهات
در نگاه اول چندان بزرگ نیستند اما قبول کردن آن کمی از خسارات آن را سبک می کند.
درواقع، قبول مسئولیت برای اشتباهات می تواند توانایی رهبری شما را افزایش دهد.