یه سخنران
معروف سمینار خود را با بالا گرفتن یک 20 دلاری آغاز نمود. او از 200 نفر شرکت
کننده در سمینار پرسید : کی این اسکناس 20 دلاری رو دوست داره ؟ دست ها شروع به بالا
رفتن کرد. او گفت : من می خوام این 20 دلاری رو به یکی از شما بدم. اما اول بذارین
یه کاری بکنم. سپس شروع به مچاله نمودن اسکناس کرد. پس دوباره پرسید : کسی هست که
هنوز این اسکناس رو بخواد ؟ باز دست ها بالا رفت.
او اینگونه ادامه داد :
خب ، اگر من اینکار رو با اسکناس بکنم چی ؟ و بعد اسکناس رو به زمین انداخت و با کفش
خود شروع به مالیدن آن به کف اتاق کرد.
سپس
آنرا که کثیف و
مچاله شده بود برداشت و باز گفت : هنوز کسی هست که این 20 دلاری رو بخواد؟ اما هنوز دست ها در
هوا بود.
سخنران
گفت : دوستان من ، همگی شما یک درس با ارزش فرا گرفتید. شما بی توجه به اینکه من چه بلایی سر این
اسکناس آوردم باز هم
خواستار
آن بودید زیرا هیچ چیز از ارزش آن کم نشده بود و هنوز 20 دلار می ارزید.
خیلی
از اوقات در زندگیمون ، ما بوسیله تصمیم هایی که می گیریم و وقایعی که واسه مون پیش میاد ،
پرتاب ، مچاله و به زمین مالیده می شیم . در این جور مواقع احساس می کنیم که ارزش خود را از دست داده ایم. اما مهم
نیست که چه اتفاقی افتاده
یا
خواهد افتاد ، به هر حال شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهید : تمیز یا کثیف ، مچاله یا صاف ، باز
هم شما از نظر اونایی که دوستتون دارن ارزش فوق العاده زیادی دارین. ارزش زندگی ما با کارهایی که انجام می دهیم و
افرادی که می شناسیم تعیین نمی گردد بلکه بر اساس اون چیزی که هستیم تعیین می شه.
۷ قانون طلایی موفقیت از نظر افلاطون
1- هر اتفاقی که در زتدگی برای تو می افتد به مصلحت توست
۲- شکست معنی ندارد (شکست یعنی دیر تر پیروز شدن )
۳- مسئولیت پذیر باش
۴- برای مدیریت باید از منابع (refrenc)استفاده کنید
۵- سرمایه ما دیگرانند چون انسان اجتماعی آفریده شده
۶- کار نوعی تفریح است
۷- پشتکار داشته باش
(( شیوه برقراری ارتباط با دیگران )) |
بهترین روش برقراری ارتباط با دیگران مبتنی بر پرسش کردن است . در این شیوه ارتباط گیری سؤالاتی که با حالت استفهام شروع می شوند مانند چرا، چگونه و چطور تکنیک هائی هستند برای ایجاد ارتباط با سایر اشخاص . اما آیا طرح هر پرسش می تواند زمینه ارتباط دو جانبه ای را که مورد انتظار است فراهم نماید؟ برای نمونه جهت ایجاد ارتباط با یک بیمار کدام سؤال بهتر است ؟ چرا گوشه گیر شده ای ؟ و یا چطور می توانی با سایرین بیشتر معاشرت نمائی ؟ بدون شک ، پرسش دوم مناسب تر به نظرمی رسد زیرانه تنها ادامه ارتباط را میسر می سازد، بلکه برخلاف پرسش اول که پاسخ آن آری یا نه است به قطع ارتباط نمی انجامد. پس برای ایجاد ارتباط با سایر اشخاص باید در زمینه هائی که خوشایند آنان است سؤال نمود. بدین ترتیب ارتباط شما با شخص موردنظر به راحتی برقرار خواهد شد. بنابراین برای ارتباط پایدار نباید انتخاب پرسش مناسب را فراموش کرد. گام بعدی در برقراری ارتباط دوجانبه گوش دادن به صحبت های مخاطب است . وقتی سؤال می کنید به جواب آن گوش فرا دهید به گونه ای که گوینده مطمئن باشد آنچه می گوید شما به عنوان شنونده ای خوب آنرا دریافت می کنید. پس می توان نتیجه گرفت زمانی که سؤال می کنید ولی شنونده ای خوب نیستید و دنبال مطلبی دیگر در ذهن خود می گردید و یا چشم و گوش را به سایر جهات می سپارید، گوینده به تدریج از گفتن بازمی ماند. از این رو، لازمه ایجاد ارتباط مناسب دو جانبه خوب گوش دادن یا (شنونده خوب بودن ) است . گام سوم در جهت ایجاد ارتباط دو جانبه ، داشتن روابط انسانی و ابراز عواطف انسانی است ، همه انسانها بدون استثناء از عواطف و محبت انسانی لذت می برند، اهمیت به خواستهای معقول انسانها گامی است اصولی در برقراری و تداوم ارتباطات . در نتیجه بی اعتنایی به احساسات و عواطف و نیازهای انسانی و عدم توجه به فضائل انسانی ، گوینده را در ایجاد ارتباط با شکست مواجه خواهد ساخت . لذا ضروری است که با هر شخصی با توجه به سن ، جنس ، شغل و تحصیلات وی ارتباط خاص ایجاد نمود، به عنوان مثال ایجاد ارتباط با یک پزشک با مشکلات خاص حرفه خود با یک بازرگان با معضلات و خواسته های مختص به خود، تفاوت دارد. از این رو، توجه به مشکلات مخاطب و ایجاد روابط انسانی با وی ، شما را در ایجاد ارتباط دو جانبه خوب و پایدار یاری می نماید. گام چهارم در برقراری ارتباطی مؤثر، قرارگرفتن در موج رفتار و گفتار شنونده است . برخی از افراد هنگام صحبت طرف مقابل ، در افکار خود فرو می روند و به جای اینکه شنونده ای خوب برای گوینده باشند و به اظهارات و علایق و مشکلات گوینده توجه نمایند و در فرصت مناسب عنان صحبت را بر سر مسائل مورد علاقه و مهم گوینده برای رسیدن به مقاصد مورد نظر پیش ببرند دنبال مطلبی در ذهن خود می گردند تا به صورت کلیشه ای و قالبی برای طرف مقابل مطرح نمایند. پنجمین گام برای ایجاد ارتباط دو جانبه و تداوم آن داشتن زبان مشترک با اوست . بدیهی است بدون ابزار ارتباطی قابل فهم و درک ، طرفین مذاکره خیلی زود از تداوم ارتباط باز می مانند و از روال بحث منحرف می شوند. بنابراین در هر موقعیتی داشتن ابزار ارتباطی یکسان اجتناب ناپذیر است . به عنوان مثال در مصاحبه شخصی که به فارسی تکلم می کند با فردی انگلیسی زبان ، رسیدن به هدف خاص در شرایطی موفقیت آمیز است که یکی از طرفین با زبان طرف مقابل آشنائی کامل داشته باشد. بنابراین نظر به کاربرد زبان به عنوان یک وسیله ارتباطی ، نباید فراموش کرد که حتی با وجود زبانی مشترک با مخاطب ، برای ایجاد ارتباط عمیق با وی می یابد شیوه صحبت کردن با فرهنگ و جایگاه اجتماعی مخاطب متناسب باشد تا امکان ارتباطی راحت برای مخاطب فراهم آید. |