در باره ازدواج موقت بحث های زیادی شده که عده ای موافق و مخالف را در برگرفته است. چند دلیل از دلایلی را که موافقان این امر ابراز می کنند عنوان می کنم
:از آنجایی که شرایط ازدواج دائم برای همه مهیا نیست ازدواج موقت راه حل محسوب می شود.از آنجا که نیاز جنسی یک نیاز فطری است لذا سرکوب آن غیر ممکن است و یا سرکوب آن می تواند عوارضی را در بر داشته باشد پس ازدواج موقت راه گشاست.ازدواج موقت از فساد و فحشا جلوگیری می کند.ازدواج موقت از نظر شرع در دین ما جایز است.البته دلایل دیگری را هم عنوان می کنند که مهمترین استدلال هایشان موارد بالا است. البته عده ای نیز مخالف این پدیده هستند که من شخصا" صد در صد مخالف این امر هستم و این کار را نوعی کلاه شرعی برای سرپوش نهادن بر نوع خاصی از فساد و فحشا می دانم برای افرادی که دارای ضعف اراده و شخصیت هستند و برای فرار از مشکلات به چنین راه حل هایی متوسل می شوند. که البته تحلیل شخصیتی چنین افرادی که تن به چنین اعمالی می دهند می تواند کار جالب و قابل تاملی باشد
.مهمترین عاملی که ازدواج موقت را ناپسند جلوه می دهد این است که این امر صرفا" فقط برای ارضاء نیازهای جنسی انجام می شود
.زیرا برآورده شدن نیاز های عاطفی و معنوی که منجر به رشد و تعالی فرد می شود فقط به فقط در گرو ازدواج دائم میسر است که در ازدواج دائم شخص علاوه بر برطرف شدن نیازهای جنسی می تواند به نیاز های دیگر خود نیز بپردازد و به رشد و تکامل برسد و این در همه جوامع و فرهنگ ها و ملل به اثبات رسیده است و مسلما" جای بحث و تحلیل ندارد
.ولی در جایی که فقط نیازهای جنسی مد نظر قرار می گیرند انسان ماهیت انسانی خود را از دست می دهد و جنبه های حیوانی و هوی و هوس و شهوات متصور می گردد. که به نوعی تنزل و سقوط انسان را در بر می گیرد
.نیاز جنسی یک نیاز خدادادی و فطری است و امریست طبیعی، در این مورد نیز بحثی نیست ولیکن فرق انسان و حیوان در این است که انسان با قدرت تعقل و اراده و اختیار خود باید نسبت به مهار و برطرف کردن نیازهای خود اقدام کند و همین امر موجب تمایز بین انسان و حیوان می شود
.انسان باید شرایط زندگی را طوری فراهم کند که با بهترین راه ها به اهداف خود برسد. مهمترین عاملی که افراد را به سمت ازدواج موقت سوق می دهد فراهم نبودن شرایط گوناگون بخصوص شرایط اقتصادی است. بنظر من انسان باید با سعی و تلاش و با توکل به خدا و کم کردن بعضی توقعات شرایط بهتری را برای اهداف خود فراهم کند و البته کسانی هم که موفقیت کسب نمی کنند در تحلیل های شخصیتی می توان نوعی کمبودها و یا مشکلات را برایشان متصور شد. از طرفی اگر با سعی و تلاش، موفقیت حاصل نشد می توان گفت لزوما" قرار نیست که همه نیازهای فردی یک فرد در طول زندگی برآورده شود. بسیاری از خواسته ها و آمال و آرزوها و نیازهای انسان در طول زندگی بشر بی پاسخ مانده لذا نیاز جنسی نیز می تواند در شرایطی جزء همین دسته از نیازها قرار گیرد که اگر انسان، به معنای واقعی انسان، نتواند شرایط را مهیا کند باید صبر و بردباری را پیشه کند و به نوعی خواسته های خود را مهار نماید
.عده ای سرکوب نیاز های جنسی را دارای پیامدهای منفی می دانند. در پاسخ به این عده می توان پیامدهای منفی که از ازدواج موقت به وجود می آید را عنوان نمود که در مقابل دلایل آنان از اهمیت بیشتری برخوردار هستند
.یکی از پیامد های منفی ازدواج موقت این است که افرادی که به این کار تن می دهند در صد بسیاری از آنها به صورت پنهانی و در خفا این عمل را انجام می دهند و وقتی در ازدواج دائم قرار می گیرند چه افراد متاهل و یا افراد مجردی که بعد متاهل میشوند عدم صداقت را پیشه می کنند و همین عدم صداقت و دروغ گویی می تواند بنیان خانواده را سست کند زیرا مهمترین عامل استحکام روابط ، صداقت عنوان شده است. و در بسیاری از موارد دیده شده وقتی راز ازدواج موقت برملا شده ازدواج دائم و یا پیوندهای دیگر به طلاق و جدایی و اختلاف منجر گردیده است که پیامدهای منفی این معضل نیز بر همگان آشکار است . به خصوص اگر پای فرزندان و بچه های طلاق نیز به میان کشیده شود اثرات منفی بیشتری را باید دنبال نمود. در ضمن در بسیاری از موارد عمل سقط جنین که در شرع حرام اعلام شده به خاطر وجود بچه هایی است که از ازدواج موقت به وجود آمده اند و حتی سرنوشت بچه هایی که از این نوع ازدواج پدید آمده اند با بچه های دیگر در جامعه فرق می کند و قابل تامل و بررسی است
.یکی دیگر از پیامدهای منفی ازدواج موقت این است که افراد به خصوص جوانان وقتی نیاز جنسی شان ارضاء شد دیگرزیر بار مسئولیت و قبول تعهد تشکیل خانواده نمی روند تا زمانی که در شرایط خاصی از نظر سنی و تعقل قرار گیرند و همین امر می تواند از نظر جامعه شناسی بررسی شود
.بعضی ادعا کرده اند ازدواج موقت باعث تعدیل امیال جنسی می شود . در پاسخ باید گفت میل جنسی تا آخر عمر با انسان است و اگر قرار بر تعدیل باشد در ازدواج دائم افراد بعد از مدتی دیگر نباید احساس نیاز کنند در حالی که این نیاز همواره با فرد باقی می ماند و در شرایطی حتی توجه به امیال جنسی باعث تشدید آن شده که هوسرانی ها و بوالهوسی هایی را هم منجر شده و حتی در مجامعی توجه زیاد به امیال جنسی را نوعی اعتیاد قلمداد کرده اند
.زنان و مردانی که در فحشا و فساد زندگی می کنند جهت ارضاءامیال نفسانی با قبول شرایط خاص خودشان و با میل طرفین تن به فساد می دهند. و در ازدواج موقت نیز طرفین با قبول شرایطی که کمی قراردادی تر است امیال نفسانی خود را ارضاء می کنند و فقط جاری شدن یک خطبه یا صیغه نمی تواند این کار زشت را پسندیده و مجاز نشان دهد
.در فیلم فقر و فحشا ی آقای ده نمکی می بینیم جوانانی هستند که برای گریز از عذاب وجدان گناه و فساد ادعا می کنند در روابط جنسی خود صیغه چند ساعته را بین خودشان جاری کرده اند تا به این طریق کارشان شرعی شود و گناهی مرتکب نشوند. و با این اوصاف قضاوت با شما است که چگونه بیندیشید و تحلیل کنید
!به خصوص در جامعه ای که ما ادعای فرهنگی و یا اسلامی بودن آن را داریم و مدام جوامع غربی و اروپایی را زیر سوال می بریم که بین آنها فحشا هست و از طرفی می آییم همان کار جوامع منحط را با یک صیغه و خطبه و قرار داد انجام می دهیم و کلی رنگ و لعابش را عوض می کنیم و در مورد آن تعبیر و تفسیر و توجیهات می آوریم و خود را گول می زنیم در حالی که در ماهیت و کیفیت کار هیچ تفاوتی نیست
.افراد موافق ازدواج موقت در نهایت که پاسخی برای قانع کردن امثال من پیدا نمی کنند فورا" به شرع متوسل می شوند و ادعا می کنند که شرع مقدس دین اسلام و خدا این امر را جایز شمرده و همین را دلیل محکمی برای درستی ادعایشان می دانند
.در پاسخ به این عده می توان گفت
:اگر شما ازدواج موقت را شرعا" جایز می شمارید چرا اکثریت قریب به اتفاق این عمل را در خفا و پنهانی انجام می دهند و حاضر نیستند آن را آشکار کنند در حالی که امر ازدواج دائم چون مقدس است همراه با جشن و سرور و شادمانی همگانی است. لذا همین پنهان کاری دلیلی است که مبلغان ازدواج موقت بر ناپسند بودن این امر اذعان دارند. از طرفی افرادی که واقعا" معتقد به شرع و دین هستند به همه مسائل دینی و شرعی پای بند می باشند و فقط یک جنبه را در نظر نمی گیرند و وقتی پای بندی در همه امور در میان باشد صداقت ، غلبه بر نفس اماره و تعهد وصبر و بردباری و توکل و بسیاری از موارد مهم دیگر نیز در نظر گرفته می شود
.-
-
-
-
یکی از مشکلاتی که بعضی جوانان با آن مواجه می شوند این است که دو جوان یکدیگر را می پسندند و قصد
ازدواج دارند ولی خانواده یکی یا هر دو مخالف ازدواج آنها می باشند در چنین موقعیت هایی مشکلاتی برای
جوانان پدید می آید و آنها را بر سر دو راهی های متعددی قرار می دهد
.گاهی حق با جوانان است و گاهی حق با
خانواده ها می باشد. مواردی دیده شده که جوانان بدون در نظر گرفتن تجارب بزرگترها اقداماتی نموده اند
ودر آینده باعث پشیمانی شان شده است
.همین طور نمونه هایی را هم دیده ایم که جوانان بدون در نظر گرفتن خواسته های خود تن به خواسته
خانواده ها داده اند و در آخر پشیمان بوده اند و مشکلات عدیده ای هم داشته اند
.البته موارد نتیجه بخش مثبت راهم می توان مشاهده نمود. لذا بطور کلی نمی توان همیشه حق را به
بزرگترها یا جوانان داد
.توصیه مهم این است
:جوانان وقتی اقدام به ازدواج نمایند که به بلوغ فکری ، فرهنگی، اجتماعی و مالی رسیده باشند و در چنین
موقعیتی استفاده از تجارب دیگران و تطبیق آن با شرایط و خواسته های خود بدون شک یکی از راه های
منطقی برای داشتن بهترین انتخاب در امر ازدواج خواهد بود که مسلما" نتایج مثبت فراوانی نیز در پی
خواهد داشت
.البته گاهی افراد به دلایل گوناگون فقط خود را محق می دانند و نمی توانند به طریق منطقی دلایل و خواسته
های دیگران را بشنوند یا بپذیرند
.مسلم است که هر کسی برای مخالفت خود باید دلایل منطقی داشته باشد که در چنین شرایطی آسان تر می
توان مشکلات را مرتفع نمود
.اگر جوانان به خود ایمان داشته و خود را محق می دانند باید سعی کنند نقطه ضعف ها و ایراد هایی را که
موجب مخالفت گردیده برطرف کنند و با مذاکره و عملکرد خود طرف مقابل را توجیه نمایند . گاهی لازم است
تغییراتی در خود ایجاد کنند باید با روشی مناسب با شرایط فردی خود، توانایی ها و اخلاقیات و درونیات
واقعی و حقیقی و مثبت خود را بروز دهند که بدون شک اگر فردی مناسب و مثبت باشند می توانند نظر طرف
مخالف را تغییر داده و موافقت لازم را کسب نمایند
.ازدواج هایی که با موافقت دو جوان و خانواده ها انجام می شود از شیرینی و حلاوت بیشتری برخوردار
خواهد بود
.البته به بزرگترها هم توصیه می شود ، سختگیری های بیهوده و موانع دست و پا گیر را از سر راه جوانان
بردارند . گاهی سختگیری های بیش از حد موجب می شود حرمت و احترام آنها نزد جوانا ن از بین برود
.وظیفه بزرگترها این است که راه درست را با دلیل و برهان نشان دهند ولی از سختگیری بپرهیزند و
مسئولیت اتخاذ تصمیم نهایی را به عهده خود جوانان قرار دهند
.