سرشت زندگی

سرشت زندگی

این وبلاگ در مورد تمام مسائل به نحوی اطلاع رسانی می کند با کمک شما دوستان و نظراتتان
سرشت زندگی

سرشت زندگی

این وبلاگ در مورد تمام مسائل به نحوی اطلاع رسانی می کند با کمک شما دوستان و نظراتتان

#بهلول_حکایت1

سلام دوستان عزیز

مقدمه : حکایات بهلول بسیار آموزنده هست و داستان ها به گونه ای هست که در تمام طول زندگی و در تمام تاریخ قابل استفاده و استناد هست چون همیشه در بین ما 

انسانهای ابله و باهوش , انسانهای فقیر و پولدار هست و میشه خیلی چیزا ازش یاد گرفت پس با هم بریم سر اولین داستان.


داستان بهلول در نزد خلیفه :

یه روزی بهلول پیش هارون نشسته بود که جمع زیادی از بزرگان نزد خلیفه رسیدند, طبق معمول خلیفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذاره که در این هنگام صدای 

شیعه اسبی از اصطبل بلند شد.هارون به تمسخر به بهلول گفت : برو ببین این حیوان چه میگوید گویا با تو کار دارد.

بهلول رفت و برگشت و گفت این حیوان میگوید مرد حسابی حیف تو نیست با این خرررر ها نشسته ای .زودتر از این مجلس بیرون برو . ممکن است خریت آنها هم 

به تو سرایت کند.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد