سرشت زندگی

سرشت زندگی

این وبلاگ در مورد تمام مسائل به نحوی اطلاع رسانی می کند با کمک شما دوستان و نظراتتان
سرشت زندگی

سرشت زندگی

این وبلاگ در مورد تمام مسائل به نحوی اطلاع رسانی می کند با کمک شما دوستان و نظراتتان

فضایل امیر المومنین علی ابن ابی طالب

صمصعه بن صوحان از رجال بزرگ شیعه، سوالاتی از حضرت علی(ع) می‌پرسد. صمصعه عرض کرد: مرا خبر دهید شما افضل هستید یا آدم؟ حضرت علی(ع) فرمود: قبیح است که مرد خود را مدح و تعریف نماید، ولی از باب اینکه نعمت‌های خدادادی خود را نقل کنم، می‌گویم: من از آدم برترم. عرض کرد: به چه دلیل؟ حضرت فرمود: برای آدم(ع) همه قسم وسایل آرامش و راحتی فراهم بود و فقط از گندم منع شد، ولی او تبعیت نکرد و از آن خورد و از بهشت و جوار رحمت خارج شد. اما خداوند مرا از خوردن گندم منع نفرمود، ولی من به میل خودم چون دنیا را قابل توجه نمی‌دانستم از آن نخوردم. عرض کرد: شما افضل هستید یا نوح؟ فرمود: من از نوح(ع) افضل هستم. عرض کرد: چرا شما افضل هستید؟ فرمود: نوح(ع) قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد ولی آنها تبعیت نکردند، بعلاوه اذیت و آزار بسیار به آن بزرگوار نمودند تا آنکه ایشان قوم خود را نفرین کرد. اما من بعد از پیامبر(ص) با آن همه صدمات و اذیت‌های فراوانی که از این مردم کشیدم، آنها را نفرین نکردم و صبر کردم. (چنان که در خطبه شقشقیه امام فرمود: صبر کردم در حالی که در چشم من خاشاک و در گلوی من استخوان بود.) عرض کرد: شما افضل هستید یا ابراهیم؟ فرمود: من از ابراهیم(ع) افضل هستم. عرض کرد: چرا...؟ فرمود: ابراهیم(ع) عرض کرد پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده می‌کنی، خداوند فرمود آیا باور نداری، عرض کرد آری باور دارم لیکن می‌خواهم به مشاهده آن دلم آرام گیرد. اما ایمان من به جایی رسید که به یقین رسیدم و گفتم که اگر پرده‌ها کنار رود و حقیقت آشکار شود یقین من زیاد نخواهد شد. عرض کرد: شما افضل هستید یا موسی؟ فرمود: من از موسی(ع) افضل هستم. عرض کرد: چرا...؟ فرمود: وقتی خداوند او را مأمور کرد که به دعوت فرعون برود، عرض کرد پروردگارا من از آنها یک نفر راکشته‌ام و می‌ترسم که به خونخواهی و کینه دیرینه مرا به قتل برسانند با این حال اگر از رسالت ناگریزم برادرم هارون را نیز که ناطقه‌اش از من فصیح‌تر است با من یار و شریک در کار رسالت فرما تا مرا تصدیق کند که می‌ترسم که فرعونیان مرا سخت تکذیب کنند. اما من وقتی پیامبر(ص) از جانب خدا مأمورم کردند که بروم بالای خانه خدا آیات اول سوره برائت را برای کفار قریش بخوانم با آنکه کمتر کسی بود که برادر یا پدر یا یکی از خویشان خود را در جنگ از دست نداده باشد، ولی خوف نکردم و اطاعت امر نموده و مأموریت خود را انجام دادم. عرض کرد: شما افضل هستید یا عیسی؟ فرمود: من از عیسی(ع) افضل هستم. عرض کرد: چرا...؟ فرمود: پس از آنکه مریم(س) بواسطه دمیدن جبرئیل در گریبان او به قدرت خدا حامله شد، همین که موقع وضع حمل رسید، وحی شد به مریم(س) که از این خانه مقدس بیرون شو، زیرا که این خانه محل عبادت است، نه زایشگاه و محل ولادت، لذا مریم بیرون شد و در میان صحرا پای نخل خشکیده عیسی(ع) به دنیا آمد. اما وقتی مادرم فاطمه بنت اسد را درد زایمان گرفت در حالی‌که وسط مسجد الحرام بود متوسل شد و عرض کرد خدایا به حق این خانه و به حق کسی که این خانه را بنا کرده درد زایمان را بر من آسان کن، همان لحظه دیوار کعبه شکافته شد و مادرم فاطمه(س) با ندای غیبی دعوت به داخل خانه شد، مادرم وارد خانه کعبه شد و من به دنیا آمدم. [منبع: کتاب شب‌های پیشاور]

فضایل امیر المومنین علی ابن ابی طالب

حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند: روز قیامت منبرى را که تمام خلائق مى‏بینند قرار مى‏دهند و مردى بر بالاى آن ایستاده و فرشته‏اى در سمت راست و فرشته دیگر در سمت چپش ایستاده‏اند، فرشته‏اى که در سمت راست است نداء مى‏کند: اى خلائق این مرد على بن ابى طالب علیه السّلام است که صاحب بهشت مى‏باشد و هر کس را که بخواهد داخل آن مى‏نماید و سپس فرشته‏اى که سمت چپ قرار دارد ندا نموده و مى‏گوید: مردم، این على بن ابى طالب علیه السّلام است که صاحب دوزخ بوده و هر که را بخواهد داخل آن مى‏کند. « علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج‏1، ص: 543 »

فضایل امیر المومنین علی ابن ابی طالب

انس بن مالک گفت: رسول خدا (ص) به ابو بکر و عمر فرمود: به سوى على بروید تا آنچه در این شب براى او روى داده بشما بگوید، و من هم پشت سر شما مى‏آیم، انس مى‏گوید: آن دو رفتند، و من هم با آنان رفتم، ابو بکر و عمر اذن خواستند، و على بسوى آنها آمده و گفت: اى ابو بکر چیزى رخ داده است؟ گفت: نه جز خیر چیزى حادث نشده است، است، پیامبر (ص) بمن و عمر فرمود: بسوى على بروید آنچه را که در شبش روى داده بشما بگوید. پیامبر (ص) آمد و فرمود: اى على آنچه در شبت براى تو رخ داده براى اینها بیان کن، گفت: اى رسول خدا شرم دارم، فرمود: بر ایشان بگو زیرا خدا از بیان حق خجالت نمى‏کشد، پس على گفت: آن شب براى غسل کردن دنبال آب بودم، صبح شد، ترسیدم که نمازم فوت شود، حسن را بسوئى دنبال آب فرستاده و حسین را بسوى دیگر، دیر کردند و این کار مرا اندوهگین ساخت، ناگاه دیدم سقف شکافته شد و سطلى از آن شکاف به پائین آمد که با دستمالى پوشید بود، هنگامى که در پیش من بزمین گذاشته شد دستمال را از رویش برداشتم آن وقت دیدم در او آب هست، براى نماز غسل کرده و نماز خواندم، سپس سطل و دستمال از همان شکاف بسوى آسمان کشیده شد، و سقف بهم پیوست، پیامبر (ص) بعلى فرمود: اما سطل از بهشت، و آب از نهر کوثر، و دستمال از دیباى بهشت بود، اى على کى همانند تو است در آن شب که جبرئیل خادمش باشد. « مناقب الإمام علی علیه السلام-ترجمه مرعشى نجفى، ص: 113و 114